جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کل مکل
(کَ مَ کَ) (اِمر.) (عا.) شور و غوغا، قال و مقال.
ک
معین
کلاعت
(کِ عَ) (اِمص.) حفظ، نگهبانی، حمایت.
ک
معین
کل مرغ
(کَ مُ) (اِمر.) نوعی کرکس که سر وی پر ندارد.
ک
معین
کلاه برداری کردن
(~. بَ. کَ دَ) (مص ل.) تقلب کردن، با حقه و تقلب کسی را مغبون کردن.
ک
معین
کلاشینکف
(کِ کُ) (اِ.) از انواع سلاح خودکار و نیمه خودکار دارای دستگاه نشانه ر...
ک
معین
کل
(~.) (اِ.) ده، روستا.
ک
معین
کلاه برانداختن
(~. بَ اَ تَ) (مص م.) شادی کردن، خوشحالی نمودن.
ک
معین
کلاش
(کَ لّ) (اِ.) قلاش، ولگرد، مفت خوار.
ک
معین
کفیل
(کَ) (ص.) ضامن، پذیرفتار.
ک
معین
کلانتری
(~.) (اِمر.) ادارهای است تابع سازمان نیروی انتظامی که حفظ نظم و قانون...
«
‹
82
83
84
85
86
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها