جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کلنگی
(~.) (ص نسب.) هر آن چه که به درد خراب کردن بخورد، قدیمی (خاصه ساختمان)...
ک
معین
کلمات
(کَ لَ) (اِ.) جِ کلمه.
ک
معین
کلج
(کَ یا کِ) (اِ.) سبد گرمابه و کناس که بدان سرگین و پلیدیها را کشند.
ک
معین
کلاپشت
(کُ پُ) (اِمر.) جامهای سیاه و سبز که آن را از پشم گوسفند بافند و تا ز...
ک
معین
کلنگ
(کُ لَ) (اِ.)۱- آلت آهنی نوک تیز که از آن برای کندن جاهای سفت زمین است...
ک
معین
کلم
(کَ لَ) (اِ.) یکی از سبزیها که به مصرف غذایی میرسد و بر چند نوع است:...
ک
معین
کلثوم
(کُ) ۱- (ص.) رخسار بی ترش - رویی.۲- نامی است از نامهای زنان. ؛~ ننه...
ک
معین
کلاً
(کُ لَّ نْ) (ق.) تماماً، همه.
ک
معین
کلنل
(کُ لُ نِ) (ص. اِ.) سرهنگ.
ک
معین
کلل
(کَ لَ) (اِ.) پری که پادشاهان و دلیران در رزم و جوانان زیبا در بزم بر ...
«
‹
86
87
88
89
90
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها