جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کلند
(کُ یا کَ لَ) (اِ.)۱- آلتی که بدان زمین را کَنَند، کلنگ.۲- هر چیز ناتر...
ک
معین
کلس
(کِ) (اِ.) آهک زنده را گویند که عبارت از اکسید کلسیم به فرمول Cao (آ...
ک
معین
کلب اعظم
(~. اَ ظَ) (اِمر.) سگ بزرگ. یکی از صورتهای فلکی جنوبی که به شکل سگ ب...
ک
معین
کلاهدار
(~.) (ص.) پادشاه، سلطان.
ک
معین
کلنجار رفتن
(~. رَ تَ) (مص ل.) (عا.) ور رفتن، سر و کله زدن.
ک
معین
کلروپلاست
(کُ لُ رُ پِ) (اِ.) دانههای ریز دارای سبزینه که در یاختههای گیاهی ی...
ک
معین
کلب اصغر
(~. اَ غَ) (اِمر.) سگ کوچک. یکی از صورتهای فلکی جنوبی است که به شکل ...
ک
معین
کلاهخود
(~.) (اِ.) کلاه آهنی، کلاه فلزی.
ک
معین
کلنجار
(کَ لَ) (اِ.) برخورد همراه با تلاش، مبارزه و کشمکش با کسی یا چیزی.
ک
معین
کلروفیل
(کُ لُ رُ) (اِ.) مادة سبز رنگی در گیاهان که کار فتوسنتز را در یاخته ا...
«
‹
87
88
89
90
91
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها