جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کلون
(کُ) (اِ.) قفل چوبی که سابقاً پشت در حیاط کار میگذاشتند.
ک
معین
کله پاچه
(~. چِ) (اِمر.) نوعی غذا که از کله و پاچه چهارپایان حلال گوشت به ویژه ...
ک
معین
کمال
(کَ) (مص ل.) کامل شدن، تمام شدن.
ک
معین
کم زده
(~. زَ دِ) (ص.) بی دولت، بی اقبال.
ک
معین
کلینکس
(کِ نِ) (اِ.) دستمال کاغذی، مأخوذ از نام تجاری دستمال کاغذی.
ک
معین
کلیاوه
(کَ وَ یا وِ) (ص.) کالیوه:۱- نادان، احمق.۲- سرگشته، گیج.۳- کسی که گوشش...
ک
معین
کلوس
(کُ) (اِ.) اسبی که چشم و روی و پوزش سفید باشد و آن را شوم میدانستند.
ک
معین
کله پا شدن
(~. شُ دَ) (مص ل.) (عا.) سقوط کردن، در اثر سستی با سر افتادن.
ک
معین
کماس
(کَ یا کُ) (اِ.) کوزة سفالی دهان گشاد، کشکول.
ک
معین
کم زدن
(کَ. زَ دَ)۱- (مص م.) حقیر شمردن.۲- (مص ل.) اظهار عجز کردن.
«
‹
95
96
97
98
99
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها