جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کلید
(کِ یا کَ) (اِ.)۱- ابزاری که با آن قفل را باز و بسته کنند.۲- وسیلهای...
ک
معین
کلونده
(کَ وَ دَ یا دِ) (اِ.) = کلوند: خیار بزرگ و باریک و دراز، شنگ.
ک
معین
کله پوک
(~.) (ص مر.) (عا.) تهی مغز، بی عقل.
ک
معین
کماله
(کُ لِ) (اِ.)۱- کج، کژ، ابریشم کم بهاء.۲- کج، مقابل راست.
ک
معین
کم ظرفی
(کَ. ظَ) (حامص.) بی طاقتی، بی - گنجایشی.
ک
معین
کلیه
(کُ لّ یِّ) ۱- (مص جع.) کلیت.۲- (اِ.) همه، جمعاً.
ک
معین
کلیج
(کَ) = کلیچ. کلج. کلچ:۱- (ص.) صاحب عجب، متکبر، خودستا.۲- (اِ.) چرک، ری...
ک
معین
کلوند
(کَ وَ) (اِ.)۱- دستبند و مرسله از گردو و انجیر و غیره.۲- خیار و بادرنگ...
ک
معین
کله پز
(~. پَ) (ص فا.) کسی که کله و پاچه و شکنبه گوسفند را میپزد و میفروشد....
ک
معین
کمالات
(کَ) (ص.) جِ کمال ؛ فضایل.
«
‹
97
98
99
100
101
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها