جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ی
یادداشت
(اِ.)۱- آن چه در یاد میماند.۲- هر علامت و نشانی که برای یادآوری قرار...
معین
ی
یابو
(اِ.)۱- اسب باری، اسب بارکش.۲- (عا.) نادان، نفهم. ؛ ~ برداشتن کسی کن...
معین
ی
یادبود
(اِ.)۱- یادگار، یادگاری.۲- مراسمی که به یاد کسی برگزار شود. ؛ مجلس ~...
معین
ی
یابنده
(بَ د) (اِفا.)۱- دریابنده، درک کننده.۲- پیدا کننده.
معین
ی
یادباد
(اِمر.) یادکرد، یاد، ذکر.
معین
ی
یابس
(ب) (اِفا.) خشک، سخت. ؛رطب و ~ به هم بافتن کنایه از: سخنان در هم و ...
معین
ی
یادآوری
(وَ) (حامص.) تذکر.
معین
ی
یابر
(ب) (اِ.) زمین یا دهی که پادشاه برای امرار معاش به کسی میداد.
معین
ی
یادآور شدن
(وَ. شُ دَ) (مص ل.)۱- به خاطر آوردن.۲- به خاطر آوردن چیزی یا شخصی.
معین
ی
یاب
(اِفا.) در ترکیب، به صورت مزید مؤخر به معنی یابنده آید: دیریاب، فلزیاب...
1
2
3
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها