جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ی
یشتن
(یَ تَ) (مص ل.)۱- ستایش کردن، نیایش کردن.۲- دعا خواندن هنگام غذا خوردن...
معین
ی
یرغو
(یَ) (اِ.)۱- عوارضی که برای رسیدگی به جرایم گرفته میشد (ایلخانان).۲-...
معین
ی
یخنی
(یَ) (اِ.)۱- آبگوشت ساده.۲- پخته.
معین
ی
یبوست
(یُ سَ) ۱- (اِمص.) خشکی، عدم رطوبت.۲- در فارسی: خشکی مزاج و کار نکرد...
معین
ی
یک بخته
(~. بَ تِ)(ص.) زنی که در زندگی بیش از یک شوهر نکرده باشد.
معین
ی
یوم الدین
(~.) (اِمر.) روز قیامت، روزشمار.
معین
ی
یورتمه
(مِ) (اِ.) چهار نعل رفتن اسب.
معین
ی
یمین
(یَ) (اِ.)۱ - سمت راست.۲- سوگند، قسم.
معین
ی
یک انداز
(~. اَ)۱- (ص مر.) برابر.۲- (اِ.) تیر کاری که با یک بار انداختن شکار یا...
معین
ی
یوم الحساب
(~ُ. لú ح) (اِمر.) روز قیامت، روز شمار.
«
‹
19
20
21
22
23
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها