جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ی
یسر
(~.) (اِ.)۱- درخت محلب (آلبالوی تلخ) را گویند که از چوب آن سابقاً جهت ...
معین
ی
یرا
(یَ) (اِ.) چین و شکن.
معین
ی
یخ شکن
(~. ش کَ) (ص مر.)۱- شکنندة یخ. چکشی که بدان قالب یخ را شکنند.۳- کشتی...
معین
ی
یاکند
(کَ) (اِ.) یاقوت.
معین
ی
یک سر
(~. سَ) (ص مر. ق مر.)۱- تمام، همگی.۲- سراسر.۳- فوری.۴- مستقیم.
معین
ی
یویو
(یُ یُ) (اِ.) نوعی اسباب بازی کودکان.
معین
ی
یوغ
(اِ.) چوبی که هنگام شخم زدن زمین بر گردن گاو میگذارند.
معین
ی
یواقیت
(یَ) (اِ.) جِ یاقوت.
معین
ی
یم
(یَ) (اِ.) دریا.
معین
ی
یک سان
(~.) (ص مر. ق مر.)۱- همانند.۲- برابر.۳- مساوی.۴- یک نواخت.
«
‹
19
20
21
22
23
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها