جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ی
یاخته
(تِ)۱- (ص مف.) آخته، بیرون کشیده.۲- (اِ.) سلول، سلول بدن موجودات زنده ...
معین
ی
ی
(حر.) سی و دومین حرف از الفبای فارسی برابر با ۱۰ در حساب ابجد.
معین
ی
یاده
(دَ) (اِ.)۱- قوة حافظه.۲- رشوه.
معین
ی
یاختن
(تَ)۱- (مص م.) آختن، بیرون کشیدن.۲- (مص ل.) قصد کردن.۳- گراییدن، متمای...
معین
ی
یادنامه
(م ِ) (اِمر.) کتابی حاوی مقالههای متعدد که به یاد سال ولادت کسی، در ...
معین
ی
یاتاغان
(اِ.)= یاتاقان. یاطاقان: وسیلهای فلزی یا لاستیکی یا چرمی، که از سایی...
معین
ی
یادمان
(اِمر.)۱- آن چه برای یادبود کسی یا روی دادی ساخته میشود.۲- مراسمی که ...
معین
ی
یابیدن
(دَ) (مص م.) یافتن، پیدا کردن.
معین
ی
یادداشت
(اِ.)۱- آن چه در یاد میماند.۲- هر علامت و نشانی که برای یادآوری قرار...
معین
ی
یابو
(اِ.)۱- اسب باری، اسب بارکش.۲- (عا.) نادان، نفهم. ؛ ~ برداشتن کسی کن...
«
‹
2
3
4
5
6
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها