جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ی
یامفت
(مُ) (اِمر.) (عا.) مفت، رایگان.
معین
ی
یافه
(فِ) (ص.) یاوه، بی معنی، بیهوده.
معین
ی
یازنده
(زَ د) (ص فا.) قصدکننده، آهنگ - کننده.
معین
ی
یاره
(ر) (اِ.)۱- دستبند.۲- طوق.۳- توان، نیرو، جرأت.
معین
ی
یامخانه
(ن) (اِ.) پست خانه، چاپارخانه.
معین
ی
یافته
(تِ) (اِمف.)۱- پیدا کرده.۲- شناخته.۳- به دست آورده.
معین
ی
یازش
(زِ) (حامص.)۱- قصد، آهنگ.۲- نمو، بالیدگی.
معین
ی
یارمند
(مَ) (ص مر.) یاری دهنده، یار، دوست.
معین
ی
یامان
(اِ.) (عا.) نوعی باد است که اگر بیاید یا کسی بدان مبتلا گردد مایة مرگ...
معین
ی
یافتن
(تَ) (مص م.)۱- پیدا کردن، حاصل کردن.۲- به دست آوردن.۳- شناختن.۴- دیدن...
«
‹
3211
3212
3213
3214
3215
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها