جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ی
یک دنده
(~. دَ دِ) (ص مر.) لجوج، خود - رأی.
معین
ی
یونت ئیل
(اِ.) هفتمین سال از دورة ۱۲ سالة ترکی.
معین
ی
یوزنده
(زَ دِ) (ص فا.) جستجو کننده.
معین
ی
یهود
(یَ) (اِ.) بنی اسرائیل، پیروان حضرت موسی.
معین
ی
یک دل
(یَ یا یِ. دِ) (ص مر.)۱- متحدالقول، یک زبان.۲- صمیمی، مخلص.
معین
ی
یون
(اِ.) نمد زین، روپوش زین.
معین
ی
یوزباشی
(اِ.) فراشباشی، فراشی که سر دستة صد نفر بود.
معین
ی
ینگی دنیا
(~. دُ) (اِمر.) = ینگ دنیا: دنیای جدید، مجازاً: امریکا.
معین
ی
یک جا
(~.) (ق.)۱- با هم، با یکدیگر.۲- همگی، به کلی.
معین
ی
یومیه
(یُ یِ) (ق.) روزانه، مخارج روزانه.
«
‹
3227
3228
3229
3230
3231
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها