به گزارش گروه حوادث رکنا، سال ٩٨ هم به پایان رسید، با تمام تلخیهایش تمام شد اما در میان این تلخیها کم نبودند خندههایی که با خبرهای خوش بر لبها نشست. حادثهها و اتفاقات تلخی که با خوشی به پایان رسید؛ میتوانست فاجعه باشد، میتوانست به مرگ دردناک ختم شود اما معجزهای همه چیز را تغییر داد. امسال هم بودند کسانی که توانستند از مرگهای هولناک و تلخ جان سالم به در ببرند. اعجازهایی که باعث تعجب و شادی مردم شدند و در لیست خبرهای خوش سال ٩٨ به ثبت رسیدند. بازگشت از کما، نجات درست چند ثانیه پیش از مرگ و گلولهای که پس از اصابت به پسربچه دو ساله فرصت زندگیکردن داد. اینها چند نمونه از معجزهها و خبرهای خوش امسال است. امسال هم با وجود روزهای تلخ، معجزههای شادی هم دیده شد که در این گزارش برخی از بهترین خبرهای امسال را روایت کردهایم.
ماجرای یک فداکاری
سال ٩٨ با اتفاقات خوبی آغاز نشد؛ مردم زیادی در سیل استانهای مختلف کشور جان خود را از دست دادند اما در این میان بخت با پسر جوان قزوینی یار بود زیرا او میتوانست در لیست قربانیان سیلاب فروردین ماه قرار بگیرد اما فداکاری یک آتشنشان او را در مقابل چشمان مردم بهتزده و ناامید نجات داد. روز بیستودوم فروردین ماه بود، سیلاب باعث شده بوده که آب رودخانه نواب قزوین بالا بیاید و این رودخانه وحشیانه بتازد، مردم از بالای پل میدان ترهبار در حال تماشای دستوپا زدن یک پسر جوان بودند و کاری از دستشان برنمیآمد. سیل این پسر جوان را با سرعت زیادی با خود میبرد و این پسر هم در میان آب دستوپا میزد و سعی داشت هر طور که شده نفس بکشد. در آن لحظات تلخی که هیچکس تصور نمیکرد این پسر بتواند جان سالم به در ببرد، آتشنشانان قزوین رسیدند. همچنان هیچکس امید نداشت. آب چندین متر پسر جوان را با خود برده بود و او در میان گلولای چرخ میزد تا اینکه آتشنشان «قادر اصلانگیر» به داخل آب رفت حتی لحظهای هم درنگ نکرد با همان لباس و کلاه آتشنشانی به وسیله یک طناب وارد سیلاب شد، خودش را به پسر جوان رساند، او را بغل کرد و توانست در لحظههای آخر زندگی را به این جوان ببخشد و او را از مرگ حتمی در میان سیلاب نجات دهد. سرعت و وسعت آب آنقدر زیاد بود که خطر در کمین این آتشنشان فداکار هم بود؛ ولی او به این چیزها فکر نکرد با اینکه با لباس آتشنشانی و کلاه سنگینتر میشد و امکان داشت در آب غرق شود، با این حال وقت را تلف نکرد با همان لباسها جانش را کف دستش گذاشت و به دل آب زد. با هر سختی بود این جوان را زنده از آب بیرون کشید و تحویل اورژانس داد و این پسر جوان توانست معجزهوار از مرگ رها شود تا اولین خبر خوب سال رقم بخورد.
قهرمانی که به زندگی لبخند زد
ماجرای حادثه هولناک برای آرمان غیاثی و بازگشت او به زندگی یکی از بهترین خبرهای سال ٩٨ است. پسربچه هشت ساله ورزشکاری که هنگام برگزاری مسابقات سنگنوردی در فولادشهر اصفهان از بلندی سقوط کرد و به دلیل نبود تشک و مسائل ایمنی به کما رفت. پدر و مادر آرمان برای پسربچه کوچکشان که علایم حیاتی پایینی داشت، اشک میریختند و دست به دعا برده بودند. هیچکس امید به زندهماندن این پسربچه قهرمان و ورزشکار نداشت. حادثهای که روز بیستونهم شهریور ماه رخ داد و درنهایت خانواده این پسربچه ٢١ روز بعد، یعنی هجدهم مهرماه شاهد یک معجزه بودند. چشمان آرمان باز و بسته شد. بیماری که نیمه جان روی تخت بود و هیچ حرکتی نداشت، چشمانش را باز کرد و به زندگی لبخند زد. آرمان ماند و توانست از این حادثه جان سالم به در ببرد. حالا آرمان میخندد، حرف میزند و حتی میتواند راه برود. ابتدا حافظه کوتاهمدت این پسربچه دچار مشکل شده بود، بهسختی راه میرفت و قدرت تکلم او پایین بود، اما پدر و مادرش همین که میتوانستند دوباره او را در آغوش بگیرند، خوشحال بودند. همین که آرمان به اتاق خودش برگشت، برای پدر و مادرش یک معجزه بزرگ بود. چهار نفر در این حادثه مقصر شناخته شدند اما پدر آرمان از هیأت صخرهنوردی و کوهنوردی اصفهان شاکی بود. پدر آرمان غیاثی بعد از حادثه آنقدر ناامید و بدحال بود که با هیچکس صحبت نمیکرد، دیگر با خندههای پسرش نمیخندید.
تولدی شیرین
چند روز بعد از خوشحالی برای زندهمانده آرمان، روز بیستم آبان ماه خبری عجیب به گوش رسید که به یک معجزه شبیه بود. تولد یک نوزاد سالم از مادری که در کما به سر میبرد. مادر این نوزاد ٩٢ روز بود که زندگی نباتی داشت اما توانست فرزندش را صحیح و سالم به دنیا بیاورد. پسری که پدرش نام مهدی را روی او گذاشت. پدر و مادر مهدی اهل مشهد بودند. آنها برای گردش همراه با دوستان خانوادگیشان عازم کرمان شدند که در نزدیکی کاشان با خاوری تصادف کردند. خاور از پشت با خودروی آنها برخورد کرد. این حادثه بیستوچهارم مرداد ماه امسال رخ داد و محمد، پدر مهدی، هم در این حادثه بهشدت مصدوم شد و ١٤ روز در کما بود. همچنین در این حادثه متین، پسر سهساله محمد، هم از ناحیه قفسه سینه دچار جراحت شد که پس از مداوا از بیمارستان مرخص شد؛ اما مادر باردار خانواده حالش از همه بدتر بود. او از کما برنگشت و جنینش هم روز به روز بزرگتر میشد. این مادر جوان هر لحظه به زایمان نزدیکتر میشد اما از کما برنگشت. کادر درمانی این زن جوان را حدود ٩٢ روز در بخش آیسییو و جراحی مغز و اعصاب تحت مراقبت ویژه قرار دادند و بعد از آن این خانم پس از زایمان به همین بخش منتقل شد. شرایط باید بهگونهای فراهم میشد تا جنین کامل شود، برای همین با جمعبندی کادر درمانی، زایمان در هفته سیودوم انجام شد و با عمل سزارین این نوزاد با وزن دو کیلو و ٤٠٠ گرم سالم به دنیا آمد. این نوزاد به علت زایمان زودتر از موعد در بخش مراقبتهای ویژه نوزادان بود و درنهایت هم به خانه برگشت. مادرش را هم به خانه بردند تا از او مراقبت کنند؛ زیرا به گفته پزشکان علم پزشکی در این شرایط نمیتوانست کمک چندانی به بهبود وضع بیمار کند اما با تولد صحیح و سالم نوزاد، یکی از اعجازهای سال ٩٨ رقم خورد.
معجزه در مهلکه سیل
معجزه بعدی هفدهم آذر ماه رخ داد. مردی که هنگام دست و پازدن در میان سیلاب، با فداکاری یک آتشنشان درست در یک قدمی مرگ توانست به زندگی برگردد و معجزهای رقم بزند. آن روز وقتی این مرد با خودرویش گرفتار سیل شد، هرگز تصورش را هم نمیکرد بتواند زنده بماند. هیچ نجاتبخشی نبود که او را از سیل بیرون بکشد. اگر بود امکان کمک نداشت زیر این مرد با نیسان آبیرنگش درست در وسط تازیانه سیلاب جا مانده بود و کسی نمیتوانست به سراغش بیاید. کمکی، وسیلهای و راهی که مرد جوان را به زندهماندن امیدوار کند، وجود نداشت. ثانیههای دلهرهآور به سختی میگذشت، شیشههای وانت نیسان آبیاش را بالا کشید و در میان آبها منتظر ماند. ناگهان تخته سنگی برای دقایقی خودرویی را که از روی پل داخل آب افتاده بود و با حرکاتی مارپیچ میرفت تا در دل سیلاب محو شود، متوقف کرد. با این حال سرعت آب آنقدر بالا بود که هر لحظه بیم آن میرفت که خودرو و سرنشین آن را به سمت مرگ ببرد. این مرد در دلش منتظر یک معجزه بود، تا اینکه در آن ثانیههای خطرناک معجزه رخ داد. آتشنشانی منجی این مرد جوان شد و او را که تصور میکرد لحظه مرگش فرا رسیده، از آب بیرون کشید. آتشنشان جان خود را کف دستش گذاشت و برای نجات دست به کار شد، به دل سیلاب خروشان زد، خود را به وانت رساند و با هر سختی بود راننده را به خشکی برد؛ رانندهای که از شوک بزرگ این حادثه قدرت تکلم هم نداشت. باورش نمیشد که توانسته از مهلکه سیل نجات پیدا کند. حسن عباسی همان آتشنشان نجاتدهنده بود. آتشنشان کازرونی که برای رهایی راننده از مرگ نتوانست منتظر لودر بماند، خودش داوطلب نجات شد و پرخطرترین مأموریتش را به خوبی تمام کرد.
نجات علی دو ساله پس از شلیک گلوله
ماجرای زندهماندن علی دوساله هم یکی دیگر از بهترین خبرهای امسال بود. پسربچه ای که ظهر روز بیستوششم بهمن ماه تیر درست به وسط پیشانیاش اصابت کرد اما با معجزه پزشکان زنده ماند و به پدر و مادرش لبخند زد. برادر نوجوانش اشتباهی او را با تیر زده بود. هنگام تمرین تیراندازی در یک لحظه علی جلوی اسلحه برادرش قرار گرفت و تیر شلیکشده به مغزش اصابت کرد. گلولهای که هر لحظه امکان داشت جان پسربچه دو ساله لارستانی را بگیرد. پدرومادرش امیدی به زندهماندن پسر کوچکشان نداشتند، هیچکس فکرش را هم نمیکرد که شلیک به مغز مرگ به همراه نداشته باشد. علی دو ساله را به اتاق عمل بردند؛ با آن گلولهای که درون مغزش جا خوش کرده بود. دکتر شاهین نیکمنظر عمل سخت را شروع کرد. خانواده پسربچه پشت درهای بسته اتاق عمل دست به دعا برداشته بودند. بعد از ٦ ساعت همان معجزهای که هیچکس امیدی به آن نداشت، رخ داد، جراحی موفقیتآمیز بود و علی توانست به زندگی برگردد؛ پسربچه کوچکی که حالا میتواند بخندد، راه برود و زندگی کند. کودکی که هرگز کسی تصورش را نمیکرد طلوع آفتاب را دوباره ببیند؛ اما گلوله با موفقیت از مغزش خارج شد و زنده ماند تا جزو بهترین اتفاقهای سال ٩٨ باشد.