جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آجر
(جُ) (اِ.) معرب آگر یا آگور؛ خشتی که در کوره پخته شده باشد و یکی از مص...
الف
معین
آتم
(تَ) (اِ.) اتم.
الف
معین
آجان
(اِ.)(عا.) = آژان:مأمور شهربانی، پاسبان.
الف
معین
آثم
(ثِ) (اِفا.) گناهکار، مجرم.
الف
معین
آخال
(اِ.)۱- خاکروبه، آشغال.۲- هر چیز دورانداختنی.
الف
معین
آختن
(تَ) (مص م.)۱- بر آوردن، بیرون کشیدن (تیغ وشمشیر از غلاف). ۲- بالا بر...
الف
معین
آخته
(تِ)(ص مف.)۱- برآورده، کشیده، بیرون کشیده.۲ - برافراشته، بالا برده.۳- ...
الف
معین
آخ و اوخ
(خُ) (اِمر.) کلمهای است حاکی از نالة بیمار و مانند آن.
الف
معین
آخته چی
(~.) (ص مر.)داروغة اصطبل، ناظر طویله، میرآخور.
الف
معین
آخ
(ص.) کلمة افسوس که هنگام احساس درد و رنج یا اظهار تأسف تلفظ میکنند.
«
‹
25
26
27
28
29
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها