جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آخورسنگین
(~. سَ) (اِمر.)۱- آخوری که در آن کاه و علف نباشد.۲- سنگاب، آبشخور ساخت...
الف
معین
آخورچرب
(~. چَ) (ص مر.) کسی که در رفاه و نعمت باشد، بسیاری مال.
الف
معین
آدم حسابی
(~. حِ) (ص.)۱- فهمیده، قابل اعتماد.۲- دارای اصالت.
الف
معین
آدامس
(اِ.) نوعی صمغ برگرفته از نام اولین سازندة آن در ایران (انگلیسی زبانی...
الف
معین
آداب
جِ ادب ؛ رسوم، عادات.
الف
معین
آدرس
(رِ) (اِ.)۱- نشانی خانه، اداره و مانند آن، نشانی (فره).۲- عنوان و نا...
الف
معین
آدم شناس
(~. ش ِ) ~ص فا.) آن که اخلاق مردم را از قیافه و طرز رفتار و گفتار آنا...
الف
معین
آخوندک
(دَ) (اِ.)۱- حشرهای سبز رنگ مانند ملخ با پاهای دراز، سر بزرگ و دو جفت...
الف
معین
آذربرزین
(~. بَ) (اِ.) نام یکی از سه آتشکدة بزرگ دورة ساسانی که در ریوند خراسان...
الف
معین
آذربو
(~.) (اِمر.) = آذربویه: گیاهی است جزو تیرة اسفناج و خودرو است و برگها...
«
‹
29
30
31
32
33
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها