جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
گ
معین
گرداننده
(گَ نَ دِ) (ص فا.) کسی که ادارة کارها را به عهده دارد.
گ
معین
گرداندن
(گَ دَ) (مص م.)۱- تغییر دادن، دگرگون کردن، چرخاندن.۲- به گردش درآورد...
گ
معین
گردان
(گَ)(ص فا.)۱ - چرخنده، دوار، متحرک.۲- متغیر، متحول.
گ
معین
گردالی
(گِ) (ص مر.) (عا.) گرد، مدور.
گ
معین
گرداله
(گِ لِ) (اِمر.)۱- خاکه ذغال که آن را به صورت گلوله درمی آورند و به عنو...
گ
معین
گردافشانی
(گَ. اَ) (حامص.)۱ - غبار افشاندن.۲- در گیاه شناسی عبارت از دورهای اس...
گ
معین
گرداس
(گُ) (ص.) ستمگر، ظالم.
گ
معین
گرداب
(گِ) (اِمر.) جایی عمیق در رودخانه یا دریا که آب در آن میچرخد و به قعر...
گ
معین
گردآوری
(~. وَ) (حامص.) جمع آوری، گرد آوردن.
گ
معین
گرد گرفتن
(گَ. گِ رِ تَ) ۱- (مص م.)خاکروبی کردن.۲- (مص ل.) خاک آلود شدن.
«
‹
3144
3145
3146
3147
3148
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها