جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
گ
معین
گردنی
(گَ دَ)(حامص.)۱- شجاعت، دلاوری.۲- ریاست.
گ
معین
گردنگ
(گَ دَ) (ص.)۱- دیوث، ابله، احمق.۲- بی اندام.
گ
معین
گردنکش
(~. کَ) (ص فا.) نافرمان، سرکش، باقدرت.
گ
معین
گردنه
(~.) (اِ.) نک وردنه.
گ
معین
گردنامه
(گِ. مَ یا مِ) (اِمر.) طلسم، دعایی است که دربارة کسی که دوستش دارند می...
گ
معین
گستاخی
(~.) (حامص.) دلیری، بی پروایی.
گ
معین
گستاخ شدن
(~. شُ دَ) (مص ل.) بی باک شدن، دلیر شدن.
گ
معین
گستاخ
(گُ) (ص.) جسور، بی ادب.
گ
معین
گست
(گَ) (ص.) زشت، قبیح، نازیبا.
گ
معین
گساریدن
(گُ دَ) (مص م.) نک گساردن.
«
‹
3157
3158
3159
3160
3161
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها