جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
گ
معین
گل خواندن
(~. خا دَ) (مص ل.) در اصطلاح قماربازان همة نقد خود را یکباره بر داو نه...
گ
معین
گل بیز
(گُ) (ص فا.)۱- گل افشان، گلریز.۲- معطر، خوشبو.
گ
معین
گل اندود کردن
(گِ. اَ. کَ دَ) (مص م.) مالیدن گل بر بام و غیره.
گ
معین
گل انداختن
(~. اَ تَ) (مص ل.)(عا.)۱- سرخ شدن، برافروخته شدن. ۲- گرم شدن (گفتگو)...
گ
معین
گل افشان
(گُ. اَ) = گل افشاننده:۱- (ص فا.) افشانندة گل، گل ریز.۲- (حامص.) گل اف...
گ
معین
گل آرایی
(~.) (حامص.) هنر ترکیب و تنظیم گل و متفرعات آن از قبیل برگ و شاخه در گ...
گ
معین
گل آذین
(گُ) (اِمر.)۱- آرایش و چگونگی قرار گرفتن گلها بر روی ساقة گیاهان.۲- ...
گ
معین
گل
(~.) (اِ.)۱- دروازه، در بازیهایی مانند فوتبال، جایی که باید توپ داخل...
گ
معین
گفتگو
(گُ تُ) (حامص.) = گفت و گوی: مباحثه، مجادله، مکالمه.
گ
معین
گفتن
(گُ تَ) (مص م.)۱- صحبت کردن، حرف زدن.۲- به نظم درآوردن، سرودن.۳- معتق...
«
‹
3174
3175
3176
3177
3178
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها