جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
گ
معین
گلر
(گُ لِ) (اِ.) دروازه بان در بازیهایی ک ه دارای دروازهاست.
گ
معین
گنجایش
(گُ یِ) (اِمص.) ظرفیت.
گ
معین
گنجانیدن
(گُ دَ) (مص م.) جای دادن، گنجاندن.
گ
معین
گنجاندن
(گُ دَ) (مص م.) چیزی را در جایی جای دادن.
گ
معین
گنجار
(گُ) (اِ.) سرخاب.
گ
معین
گنجا
(گُ) (اِ.) نک گنج.
گ
معین
گنج گاو
(~) (اِ.) نام گنجی است از گنجهای جمشید که گنج گاوان و گنج گاومیش هم گ...
گ
معین
گنج کاووس
(~ِ) (اِمر.) نام لحن هفدهم از سی لحن باربد.
گ
معین
گنج نامه
(~. مِ) (اِمر.) ورقهای که در آن نشانی گنج پنهان شده نوشته شده باشد.
گ
معین
گنج قارون
(گَ جِ) (اِمر.) نام گنجی بزرگ منسوب به قارون معاصر حضرت موسی (ع).
«
‹
3184
3185
3186
3187
3188
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها