جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
گ
معین
گمیزیدن
(گُ دَ) (مص ل.) شاش کردن.
گ
معین
گمیز
(گُ یا گَ) (اِ.) ادرار، شاش.
گ
معین
گمیختن
(گُ تَ) (مص م.)۱- آمیختن.۲- ادرار کردن.
گ
معین
گمولوژی
(گِ مُ لُ) (اِ.) علم مطالعة گوهرسنگها که به بررسی منبع و منشأ و توصی...
گ
معین
گمنام
(~.) (ص مر.) بی نام و نشان، خامل.
گ
معین
گمست
(گَ مَ) (اِ.) نوعی جواهر ارزان به رنگ کبود.
گ
معین
گمرک
(گُ رُ) (اِ.) ۱- ادارهای که مأمور مراقبت از ورود و خروج کالاها (بر ا...
گ
معین
گمراهی
(گُ) (حامص.) ضلالت، گم کردگی راه.
گ
معین
گندیدگی
(گَ دِ) (حامص.) تعفن، عفونت.
گ
معین
گندیده
(گَ دِ) (ص.) دارای بود یا مزة بد (بر اثر تخمیر شدن)، دارای گندیدگی.
«
‹
3187
3188
3189
3190
3191
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها