جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
گ
معین
گوش کردن
(کَ دَ) (مص ل.)۱- شنیدن.۲- توجه کردن، پذیرفتن.
گ
معین
گوش پیچ دادن
(دَ) (مص م.) تنبیه کردن.
گ
معین
گوش پاک کن
(کُ) (اِمر.) میلهای کوچک و باریک که بر سر آن پنبه پیچیدهاند و برای ...
گ
معین
گوش نهادن
(نِ دَ) (مص م.) سخن شنیدن، متوجه شدن.
گ
معین
گوش ماهی
(اِمر.) صدف، غلاف صدف.
گ
معین
گوش داشتن
(تَ) (مص ل.) متوجه بودن، مراقب بودن.
گ
معین
گوش خراش
(خَ) (ص.) صدای آزاردهنده.
گ
معین
گوش به زنگ
(بِ. زَ)(ص مر.) منتظر، مترصد، آمادة عمل.
گ
معین
گوش بریدن
(بُ دَ) (مص م.) (عا.) با حیله و نیرنگ از کسی پول گرفتن.
گ
معین
گوش بدر
(بِ دَ) (ص مر.) منتظر، انتظارکش.
«
‹
3205
3206
3207
3208
3209
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها