جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
گ
معین
گیرایی
(حامص.) جذابیت، گرفتگی.
گ
معین
گیراگیر
(اِمر.)۱- بحبوحه، لحظة حساس.
گ
معین
گیرا
(ص فا.)۱- گیرنده، جذاب.۲- فریبنده، زیبا.۳- اثرگذار، مؤثر.
گ
معین
گیر دادن
(دَ) (مص ل.) (عا.)بند کردن، به کسی یا موضوعی پرداختن و از آن دست نکشید...
گ
معین
گیر آوردن
(وَ دَ) (مص م.) (عا.)۱- به دست آوردن.۲- اسیر کردن، مقید ساختن.
گ
معین
گیر
۱ - (اِمص.) گرفتگی، مانع.۲- دشواری در کار، اشکال.۳- (ص.) گرفتار، اسیر....
گ
معین
گیدی
(ص.)۱- قرمساق، دیوث.۲- بی - جرأت.
گ
معین
گید
(اِ.) مرغ گوشت ربا، غلیواج، زغن.
گ
معین
گیجگاه
(اِمر.) مابین چشم و گوش، شقیقه.
گ
معین
گیج
(ص.) پریشان، آشفته.
«
‹
3214
3215
3216
3217
3218
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها