جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آزغ
(زُ) (اِ.) آنچه از شاخههای درخت خرما و تاک انگور و درختان دیگر ببرند...
الف
معین
آزفنداک
(فَ) (اِ.) نک آژفنداک.
الف
معین
آزوغ
(اِ.) نک آزغ.
الف
معین
آزمندی
(~.)(حامص.) حرص، ولع، طمع.
الف
معین
آزماینده
(یَ دِ) (ص فا.) آزمایش کننده، آزمایشگر، مجرب.
الف
معین
آزمون
(اِ.)۱- آزمایش، امتحان.۲- تجربه.۳- مجموعهای از پرسشها و مسائل یا پاس...
الف
معین
آزمایش
(یِ) (اِ.)۱- امتحان، تجربه، سنجش.۲- ورزش، ریاضت، مشق.
الف
معین
آزگار
(زَ یا زِ) (ق.) (عا.) کامل، تمام، دراز، طولانی.
الف
معین
آزمایشگاه
(~.) (اِمر.)۱- محلی مجهز به وسایل لازم برای انجام تجارب علمی به وسیلة ...
الف
معین
آزور
(وَ) (ص مر.) حریص، طماع.
«
‹
42
43
44
45
46
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها