جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آب زرفت
(زُ رُ) (اِ مر.) میوهای که درون آن گندیده شده باشد.
الف
معین
آب سبز
(بِ سَ) (اِمر.) نوعی بیماری چشم که باعث درد کرة چشم و محدود شدن میدان ...
الف
معین
آب زیپو
(پُ) (اِمر.) (عا.) غذای آبکی، رقیق و کمرنگ، کم مایه و بی مزه.
الف
معین
آب زر
(بِ زَ) (اِمر.)۱- آب طلا.۲- شراب زعفرانی.
الف
معین
آب دهان
(دَ) (ص مر.) دهن لق، کسی که راز نگه دار نیست.
الف
معین
آب دوغ
(اِمر.)۱- ماستی که درون آن آب ریزند و به صورت دوغ درآورند، ماستی با آب...
الف
معین
آب زیر کاه
(ص مر.)۱- آبی که در زیر خار و خاشاک پنهان ماند.۲- (کن.) آدم زرنگ و موذ...
الف
معین
آب رز دادن
(~ رَ. دَ) (مص م.)۱- شراب نوشاندن.۲- زهرآب دادن.
الف
معین
آب زندگانی
(بِ زِ دِ) (اِمر.) نک آب حیات.
الف
معین
آب دزدک
(دُ دَ) (اِمر.)۱- سرنگ.۲- جانوری است قهوهای رنگ با پای دندانه دار و ...
«
‹
3
4
5
6
7
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها