جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آب شدن
(شُ دَ) (مص ل.)۱- گداختن، ذوب شدن. ۲- شرمنده شدن.۳- ناپدید شدن.۴- لاغر...
الف
معین
آب و هوا
(بُ هَ) (اِمر.) مجموع آثار جوّی اعم از سرماو گرما در یک شهر یا ناحیه....
الف
معین
آب شنگرفی
(بِ شَ گَ)(اِمر.) کنایه از: شراب سرخ، اشک خونین.
الف
معین
آب طلا
(طَ) (اِمر.)۱- آب زر.۲- آب اکلیل.
الف
معین
آب پا
(اِفا.) میرآب، کسی که در تقسیم آب نظارت کند.
الف
معین
آب پاش
(اِمر.) آلتی دسته دار و سر پهن و سوراخ سوراخ برای آب دادن به گیاهان.
الف
معین
آب سیاه
(بِ) (اِمر.)۱- نوعی بیماری چشمی که باعث تیرگی و نابینایی چشم میشود.۲-...
الف
معین
آب و گل
(بُ گِ) (اِمر.)۱- بنا، ساختمان.۲- زمین، ملک. ؛ از ~ درآمدن کنایه از:...
الف
معین
آب لمبو
(لَ) (ص مر.) (عا.) = آب لنبو:۱- میوهای که در اثر فشردن آبش را از دان...
الف
معین
آب پشت
(بِ پُ) (اِمر.) منی، آب مرد.
«
‹
6
7
8
9
10
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها