جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آب پاش
(اِمر.) آلتی دسته دار و سر پهن و سوراخ سوراخ برای آب دادن به گیاهان.
الف
معین
آب پشت
(بِ پُ) (اِمر.) منی، آب مرد.
الف
معین
آب پا
(اِفا.) میرآب، کسی که در تقسیم آب نظارت کند.
الف
معین
آب طراز
(طَ) (اِمر.) = آب تراز: طراز بنّایان که در درون خود آب دارد، تراز آبی....
الف
معین
آب شناس
(ش ِ) (اِفا.)۱- شخصی که داند کدام جای از زمین آب دارد و کدام جا آب ندا...
الف
معین
آب طرب
(بِ طَ رَ) (اِمر.) شراب انگوری، آب عشرت.
الف
معین
آب ورز
(وَ) (ص فا.)۱- شناگر.۲- غواص.۳- ملاح.
الف
معین
آب معدنی
(مَ دَ) (اِمر.) آبی که از زمین جوشد و دارای گوگرد و املاح دیگر است.
الف
معین
آب پز
(پَ)(اِمر.)آنچه که در آب ساده و بی - روغن پخته شده باشد.
الف
معین
آب سیاه
(بِ) (اِمر.)۱- نوعی بیماری چشمی که باعث تیرگی و نابینایی چشم میشود.۲-...
«
‹
7
8
9
10
11
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها