جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
گ
معین
گرافیست
(گِ) (اِ.) کسی که با کمک خطها و نوشتهها نقشهایی زینتی پدید میآورد...
گ
معین
گذشت داشتن
(~. تَ) (مص ل.) بخشش داشتن.
گ
معین
گردن پیچیدن
(~. دَ) (مص ل.) سر باز زدن، نا فرمانی کردن.
گ
معین
گردشگر
(~. گَ) (اِ.) کسی که برای گردش و تماشای دیدنیها به جایی سفر کند، سیاح...
گ
معین
گردآوری
(~. وَ) (حامص.) جمع آوری، گرد آوردن.
گ
معین
گرختن
(گُ رِ تَ) (مص ل.) مخفف گریختن.
گ
معین
گرایش
(گِ یِ) (اِمص.)۱- میل و رغبت.۲- قصد، اراده، آهنگ.۳- سرپیچی، نافرمانی....
گ
معین
گردن نهادن
(~. نِ دَ) (مص م.) اطاعت کردن.
گ
معین
گردشگاه
(~.) (اِمر.) جای تفریح و گردش.
گ
معین
گرد گرفتن
(گَ. گِ رِ تَ) ۱- (مص م.)خاکروبی کردن.۲- (مص ل.) خاک آلود شدن.
«
‹
3141
3142
3143
3144
3145
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها