جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
گ
معین
گروهان
(گُ) (اِ.) ۱- جِ گروه ؛ گروهها، دستهها.۲- در اصطلاح ارتش یک دسته سر...
گ
معین
گرمسیر
(~.) (اِمر.) جایی که آب و هوای آن گرم است.
گ
معین
گرم شدن
(~. شُ دَ) (مص ل.)۱- حرارت پذیرفتن.۲- سرحال شدن، به شوق آمدن.
گ
معین
گرستن
(گِ رِ تَ) (مص ل.) مخفف گریستن.
گ
معین
گردون
(گَ) ۱- (ص فا.) هرچه دور خود بگردد.۲- (اِ.) ارابه.۳- آسمان، گنبد لاجور...
گ
معین
گرونده
(گِ رَ وَ دِ) (ص فا.) مؤمن، متدین، معتقد.
گ
معین
گرمخانه
(گَ. نِ)(اِ.) محوطهای برای پرورش گل و گیاه که بخشی از سقف و دیوارهایش...
گ
معین
گرم سخن
(~. سُ خَ)(ص مر.) خوش صحبت، خوش گفتار.
گ
معین
گرست
(گَ رَ) (ص.) سیاه مست.
گ
معین
گردوغند
(~. غَ) (ص مر.) (عا.) کسی که فربه و کوتاه باشد: گرد اندام.
«
‹
3154
3155
3156
3157
3158
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها