جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
گ
معین
گرونده
(گِ رَ وَ دِ) (ص فا.) مؤمن، متدین، معتقد.
گ
معین
گرمخانه
(گَ. نِ)(اِ.) محوطهای برای پرورش گل و گیاه که بخشی از سقف و دیوارهایش...
گ
معین
گرم سخن
(~. سُ خَ)(ص مر.) خوش صحبت، خوش گفتار.
گ
معین
گرست
(گَ رَ) (ص.) سیاه مست.
گ
معین
گردوغند
(~. غَ) (ص مر.) (عا.) کسی که فربه و کوتاه باشد: گرد اندام.
گ
معین
گروش
(گِ رَ وِ) (اِمص.) ایمان آوردن.
گ
معین
گرمب
(گُ رُ) (اصط.) (عا.) صدای سقوط چیزی سنگین از جایی بلند. ؛ ~گرمب صدای ...
گ
معین
گرم راندن
(گَ. دَ) (مص ل.) تاختن، چهارنعل رفتن.
گ
معین
گرس
(~.) (اِ.) ۱- موی پیچیده.۲- موی باف زنان، موی پیچه.
گ
معین
گردو
(گِ) (اِ.) تیرهای از گیاهان دولپهای بی گلبرگ با میوة کوچک و کروی دار...
«
‹
3156
3157
3158
3159
3160
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها