جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
گ
معین
گزین
(گُ) ۱- (ص مف.) انتخاب شده.۲- (ص فا.) انتخاب کننده.
گ
معین
گزلک
(گِ لِ) (اِ.) نک گزلیک.
گ
معین
گزارشگر
(~. گَ)(ص فا.)شرح دهنده، مخبر، خبرنگار.
گ
معین
گریس
(گِ) (اِ.) روغن، چربی.
گ
معین
گرگین
(گَ) (ص مر.) کسی که بیماری گَر دارد.
گ
معین
گزیره
(گُ رِ) (اِ.) چاره، علاج.
گ
معین
گزش
(گَ زِ) (اِمص.) گزیدن.
گ
معین
گزارش کردن
(~. کَ دَ) (مص م.) شرح و تفسیر کردن.
گ
معین
گریزپا
(~.) (ص مر.)۱- فراری.۲- بی دوام.
گ
معین
گرگن
(گُ گُ) (اِ.) غلهای که هنوز خوب نرسیده باشد، و آن را گاه در آتش بریان...
«
‹
3158
3159
3160
3161
3162
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها