جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
گ
معین
گری
(~.) (اِ.)۱- پیمانه، کیل.۲- جریب.
گ
معین
گزین کردن
(گُ. کَ دَ) (مص م.) انتخاب کردن، برگزیدن.
گ
معین
گزلیک
(گَ یا گِ) (اِ.) چاقوی کوچک دسته دار.
گ
معین
گزاره
(~.) (اِ.) مسند، عبارتی که آگاهی نسبت به مسندالیه میدهد.
گ
معین
گریستن
(گِ تَ) (مص ل.) گریه کردن.
گ
معین
گرگینه
(گُ نِ) (اِمر.) پوستین.
گ
معین
گزین
(گُ) ۱- (ص مف.) انتخاب شده.۲- (ص فا.) انتخاب کننده.
گ
معین
گزلک
(گِ لِ) (اِ.) نک گزلیک.
گ
معین
گزارشگر
(~. گَ)(ص فا.)شرح دهنده، مخبر، خبرنگار.
گ
معین
گریس
(گِ) (اِ.) روغن، چربی.
«
‹
3162
3163
3164
3165
3166
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها