جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
گ
معین
گسیل
(گُ) (اِ.) روانه ساختن.
گ
معین
گسیختگی
(گُ تِ یا تَ) (حامص.) جداشدگی، پاره شدگی.
گ
معین
گلاویز
(گَ) (ص فا.) دست به گریبان، دست به یقه.
گ
معین
گل چین کردن
(~. کَ دَ) (مص م.) انتخاب کردن، بهترینها را برگزیدن.
گ
معین
گل خوچه
(~. چَ یا چِ) (اِ.) نک غلغلج، غلغلک.
گ
معین
گفت
(گُ) (مص مر.) کلام، قول، گفتار.
گ
معین
گشت
(گَ) (مص مر. اِمص.)۱- سیر و سیاحت.۲- گردیدن، گشتن.۳- گردش در شب جهت پ...
گ
معین
گلدوزی
(~.) (حامص.) دوختن گل روی پارچههای رنگین.
گ
معین
گلانی
(گُ) (ص نسب. اِ.)۱- گلفروشی.۲- باغبانی.
گ
معین
گل چهره
(چِ رِ یا رَ) (ص مر.) آن که چهره اش در لطافت و طراوت به گل ماند.
«
‹
3169
3170
3171
3172
3173
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها