جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
گ
معین
گمیزیدن
(گُ دَ) (مص ل.) شاش کردن.
گ
معین
گنج شادآور
(~ِ وَ) نک گنج شادآورد.
گ
معین
گمیز
(گُ یا گَ) (اِ.) ادرار، شاش.
گ
معین
گنج سوخته
(~ِ تِ) (اِ.)۱- نام گنج پنجم از گنجهای خسرو پرویز.۲- نام لحنی از سی ل...
گ
معین
گمیختن
(گُ تَ) (مص م.)۱- آمیختن.۲- ادرار کردن.
گ
معین
گنجایش
(گُ یِ) (اِمص.) ظرفیت.
گ
معین
گنج روان
(~ِ رَ) (اِمر.) نام گنج قارون است و گویند پیوسته در زیر زمین حرکت میک...
گ
معین
گمولوژی
(گِ مُ لُ) (اِ.) علم مطالعة گوهرسنگها که به بررسی منبع و منشأ و توصی...
گ
معین
گنجانیدن
(گُ دَ) (مص م.) جای دادن، گنجاندن.
گ
معین
گنج دیواربست
(~ِ بَ) (اِمر.) گنجی که در زیر دیواری در حال فرو ریختن قرار داشت، خضر ...
«
‹
3185
3186
3187
3188
3189
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها