جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
گ
معین
گمیختن
(گُ تَ) (مص م.)۱- آمیختن.۲- ادرار کردن.
گ
معین
گنجایش
(گُ یِ) (اِمص.) ظرفیت.
گ
معین
گنج روان
(~ِ رَ) (اِمر.) نام گنج قارون است و گویند پیوسته در زیر زمین حرکت میک...
گ
معین
گمولوژی
(گِ مُ لُ) (اِ.) علم مطالعة گوهرسنگها که به بررسی منبع و منشأ و توصی...
گ
معین
گنجانیدن
(گُ دَ) (مص م.) جای دادن، گنجاندن.
گ
معین
گنج دیواربست
(~ِ بَ) (اِمر.) گنجی که در زیر دیواری در حال فرو ریختن قرار داشت، خضر ...
گ
معین
گمنام
(~.) (ص مر.) بی نام و نشان، خامل.
گ
معین
گنجاندن
(گُ دَ) (مص م.) چیزی را در جایی جای دادن.
گ
معین
گنج دیبه خسروی
(~ِ بَ یِ خُ رَ) نک گنج خسروی.
گ
معین
گمست
(گَ مَ) (اِ.) نوعی جواهر ارزان به رنگ کبود.
«
‹
3186
3187
3188
3189
3190
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها