جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ی
یارب
(رَ) (اِ.) (ندا.) پروردگارا، ای خدا.
معین
ی
یالانچی
(اِ.)۱ - بی بند و بار.۲- ریسمان - باز.
معین
ی
یاسم
(س یا سَ) (اِ.) نک یاسمین.
معین
ی
یاری کردن
(کَ دَ) (مص م.)۱- کمک کردن.۲- نیرو بخشیدن.
معین
ی
یارایی
(حامص.)۱- توانایی، طاقت.۲- جرأت، دلیری.۳- مجال، فرصت.
معین
ی
یال و کوپال
(لُ) (اِمر.) توش و توان، نیرو، زورمندی.
معین
ی
یاسر
(س ِ) ۱- (اِ.) طرف چپ.۲- (ص.) قمارباز.
معین
ی
یاری دادن
(دَ) (مص ل.)۱- کمک کردن.۲- توانایی دادن.
معین
ی
یاور
(~.) (اِ.) درجة نظامی که سابقاً در ارتش معمول بود و به جای آن سرگرد بر...
معین
ی
یال برآوردن
(بَ وَ دَ)(مص ل.)گردن کشیدن، سرافرازی نمودن.
«
‹
3219
3220
3221
3222
3223
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها