جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آرامیدن
(دَ) (مص ل.)۱ - خفتن، استراحت کردن.۲- قرار یافتن، آرام شدن.۳- صبر کردن...
الف
معین
آردن
(دَ) (اِ.)۱- آبکش.۲- کفگیر.
الف
معین
آرامی
(ص نسب.) قومی از قبایل سامی نژاد که نسبشان به «آرام» (اِرَم) پسر سام ب...
الف
معین
آردل
(دِ) (اِ.) فراش، مأمور اجراء.
الف
معین
آرامگاه
(اِمر.)۱- جای آرمیدن.۲- مجازاً به معنی گور، قبر.
الف
معین
آردبیز
(اِمر.) غربال، غربیل.
الف
معین
آرامش جان
(~ِ)(اِمر.) لحن بیست و سوم از الحان باربدی ؛ آرامش جهان، رامش جهان.
الف
معین
آرد
(اِ.) گردی که از کوبیدن و آسیاب کردن غلات به دست میآید. ؛ ~ خود را ...
الف
معین
آرامش
(مِ)۱- (اِمص.) آرامیدن.۲- وقار، سنگینی.۳- (اِ.) خواب کوتاه و سبک.۴- ف...
الف
معین
آرخالق
(لُ) (اِ.) نک ارخالق.
«
‹
35
36
37
38
39
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها