جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آرامی
(ص نسب.) قومی از قبایل سامی نژاد که نسبشان به «آرام» (اِرَم) پسر سام ب...
الف
معین
آردل
(دِ) (اِ.) فراش، مأمور اجراء.
الف
معین
آرامگاه
(اِمر.)۱- جای آرمیدن.۲- مجازاً به معنی گور، قبر.
الف
معین
آرغ
(رُ) (اِ.) آروغ.
الف
معین
آرشیو
(اِ.) بایگانی، جایی که اسناد، پروندهها، اوراق و مانند آن حفظ شود.
الف
معین
آرواره
(رِ) (اِ.) هر یک از دو قطعه استخوان که حفرههای اندامی دندان در آن جای...
الف
معین
آرشیتکت
(تِ کْ تْ) (اِ.)مهندس معمار، طراح یا مشاور ساختمان.
الف
معین
آره
(رِ) (اِ.) آرواره.
الف
معین
آرشه
(ش ِ) (اِ.) چوب باریکی که روی آن چند رشته موی اسب کشیده و برای نواخت ...
الف
معین
آرنگ
(~.) (اِ.)۱- رنگ، لون.۲- سُرخاب.۳- گونه، روش.
«
‹
36
37
38
39
40
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها