جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آرش
(رِ) (اِ.) اسم مصدر از «آوردن».
الف
معین
آرنج
(رِ) (اِ.) مرفق، مفصل میان ساعد و بازو.
الف
معین
آرستن
(رِ تَ)۱- (مص ل.)توانستن.۲- (مص م.) نک آراستن.
الف
معین
آرنائوت
(رْ ئ ُ) (اِ.)۱- قومی از نژاد هند و اروپایی ساکن در کشور آلبانی.۲- در...
الف
معین
آرزومندی
(~. مَ) (حامص.)۱- شوق، اشتیاق.۲- حسرت.۳- غرض.
الف
معین
آرن
(رَ) (اِ.) آرنج.
الف
معین
آرزومند
(~. مَ)(ص مر.)۱ - مشتاق.۲- آزمند.۳- کامجوی.۴- دارندة حسرت.
الف
معین
آرمیچر
(چِ) (اِ.) محور سیم پیچ شدهای که در داخل استوانة استارت و یا دینام ق...
الف
معین
آرزوخواه
(~. خا) (ص فا.)۱- تمنی کننده، امیدوار.۲- شهوی، شهوانی.
الف
معین
آرمیده
(رَ دِ) (ص مف.)۱- خفته، ۲- ساکن، مطمئن.
«
‹
37
38
39
40
41
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها