جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آتمسفر
(مُ فِ) (اِ.)۱- تودة هوایی که اطراف کرة زمین را فرا گرفته، جو.۲- کنا...
الف
معین
آجیدن
(دَ) (مص م.) سوزن زدن، بخیه زدن ؛ فرو بردن سوزن، درفش، نیشتر و مانند آ...
الف
معین
آتم
(تَ) (اِ.) اتم.
الف
معین
آجودان
(اِ.)۱- افسری که در خدمت افسر عالی رتبه باشد.۲- (عا.) آژان، مأمور پلی...
الف
معین
آخرت
(خِ رَ) (اِ.) جهان دیگر، عقبی.
الف
معین
آخرالدواء
(خِ رُ دُّ) (اِمر.) آخرین دارو، آخرین علاج.
الف
معین
آخرالامر
(خِ رَ یا رُ اَ) (ق مر.) سرانجام، آخرکار، عاقبت.
الف
معین
آخر
(خَ) (ص.) دیگر، دیگری. ج. آخرین.
الف
معین
آخته چی
(~.) (ص مر.)داروغة اصطبل، ناظر طویله، میرآخور.
الف
معین
آخور
(خُ) (اِ.)=آخر:۱ - طویله، اصطبل.۲- حوضچه.
«
‹
25
26
27
28
29
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها