جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
تابانیدن
(دَ) (مص م.) نک تاباندن.
ت
معین
تا شدن
(شُ دَ) (مص ل.) (عا.)۱- دولا شدن.۲- چین برداشتن.
ت
معین
تاباندن
(دَ) (مص م.)۱- روشن ساختن، برافروختن.۲- تاب دادن، پیچ و خم دادن.۳- گرم...
ت
معین
تا
(اِ.)۱- تار، مو.۲- تار، سیم.
ت
معین
تاتوره
(~.) (اِ.) گیاهی از تیرة بادنجان با برگهای درشت و بدبو و گلهای شیپور...
ت
معین
تابلو
(لُ) (اِ.)۱- صفحة نقاشی.۲- تختهای سیاه یا سبز در کلاس درس.۳- صفحهای...
ت
معین
تاختن
(تَ) (مص ل.)۱- تند رفتن، دویدن.۲- هجوم کردن.۳- غارت کردن.
ت
معین
تاتو
(اِ.) اسب کوتولة پُر یال و دُم بریده.
ت
معین
تابل
(بِ) (اِ.)چیزهایی که برای خوشبو کردن غذا به کار برند. ج. توابل.
ت
معین
تاخت کردن
(کَ دَ) (مص ل.)۱- دویدن، تازیدن.۲- دواندن اسب.
«
‹
7
8
9
10
11
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها