جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
تئوریسین
(تِ ئُ یَ) (اِ.) کسی که دربارة مسائل اجتماعی یا سیاسی یا علمی نظریهه...
ت
معین
تابعیت
(بِ یَّ) (مص جع.)۱- پیروی کردن، اطاعت کردن.۲- از افراد یک کشور و دولت...
ت
معین
تاب و توان
(بُ تَ) (اِمر.) قدرت، نیروی مقاومت.
ت
معین
تئوری
(تِ ئُ) (اِ.)۱- علم نظری، فرضیه.۲- مجموعة معلومات که بعضی امور و حواد...
ت
معین
تاخت
(اِ.)۱- دویدن اسب.۲- دو، دویدن.۳- حمله کردن، هجوم آوردن. ؛ ~ و تالان ...
ت
معین
تاتا
(اِ.) گرفتگی زبان، لُکنت.
ت
معین
تاخ
(اِ.) نک تاغ.
ت
معین
تابین
(بِ) (اِ.) زیردست، سربازی که درجه ندارد.
ت
معین
تاجیک
(اِ.)۱- غیرترک و عرب، آن که به زبان فارسی تکلم کند.۲- سکنة کنونی کشور ...
ت
معین
تابیدن
(~.) (مص ل.)۱- درخشیدن.۲- گرم شدن.
«
‹
7
8
9
10
11
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها