جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ز
معین
زبردستی
(~.) (حامص.) توانایی، مهارت.
ز
معین
زباناً
(زَ نَنú) (ق.) به صورت شفاهی.
ز
معین
زاییدن
(دَ) (مص م.) تولید مثل کردن.
ز
معین
زبردست
(زِ بَ دَ) (ص.)۱- توانا، زورمند.۲- ماهر، حاذق.۳- مافوق.۴- بالای مجلس.
ز
معین
زبان گنجشک
(~. گُ جِ) (اِمر.) درختی است وحشی با برگهای دندانه دار و گلهای قرمز ...
ز
معین
زایچه
(چَ) (اِ.) ورقهای که هنگام تولد کودک نوشته شود و ادارة آمار طبق آن شن...
ز
معین
زبرجد
(زَ بَ جَ) (اِ.) سنگی است قیمتی که در جواهرسازی مورد استفاده قرار می...
ز
معین
زبان شناسی
(~. ش) (اِمر.) علمی که به مطالعة زبان میپردازد.
ز
معین
زایمان
(اِمص.) زاییدن.
ز
معین
زبرتنگ
(اِمر.) = برتنگ: تنگی که بر بالای اسب بندند؛ مق. زیر تنگ.
«
‹
10
11
12
13
14
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها