جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ز
معین
زلازل
(زَ زِ) (اِ.) جِ زلزله.
ز
معین
زغند
(زَ غَ) (اِ.) آواز بلند.
ز
معین
زعاف
(زُ) (ص.) مهلک، کشنده.
ز
معین
زلات
(زَ لّ) (اِ.) جِ زلت.۱- لغزشها، خطاها.۲- ولیمهها، مهمانیها.
ز
معین
زغن
(زَ غَ) (اِ.) پرندهای است گوشتخوار از دستة بازها اما کوچک تر از باز.
ز
معین
زعارت
(زَ رَ) (مص ل.) بدخویی، بدخلقی.
ز
معین
زل
(زَ لّ) ۱- (مص ل.) لغزیدن.۲- (اِمص.) لغزش.
ز
معین
زغراش
(زَ) (اِ.) خرده ریزهای پوست که پوستین دوزان به دور اندازند.
ز
معین
زشتی
(~.) (حامص.) ۱- بدمنظری. ۲- ناپسندی.
ز
معین
زقوم
(زَ قُّ) (اِ.) نامِ درختی است در جهنم که میوههای تلخ بار میآورد.
«
‹
26
27
28
29
30
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها