جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ز
معین
زنبور
(زَ) (اِ.) حشرهای است از گروه نازک بالان با نیشی قوی که به صورت گروه...
ز
معین
زن ذلیل
(زَ. ذَ) (عا.) ویژگی آن که از زنش میترسد و مطیع و فرمان بردار مطلق ا...
ز
معین
زنبق
(زَ بَ) (اِ.) گیاهی است پایا از راستة تک لپهایها جزو گروهی که جام و ...
ز
معین
زن جلب
(زَ جَ لَ) (اِ. ص.) ویژگی مردی که زنش بدکارهاست.
ز
معین
زنبری
(زَ بَ) (اِ.) کشتی، جهاز بزرگ.
ز
معین
زن به مزدی
(~.)(حامص.) جاکشی، قوادی.
ز
معین
زنبر
(زَ بَ) (اِ.) (عا.) ظرفی مستطیل شکل که هر گوشة آن یک دستگیره دارد و به...
ز
معین
زنبارگی
(زَ رَ یا رِ) (حامص.) بُلهوسی، زن - دوستی.
ز
معین
زندقه
(زَ دَ قِ) (مص ل.) باطناً کافر بودن و تظاهر به ایمان کردن.
ز
معین
زنجیر
(زَ) (اِ.) رشتهای است فلزی متصل به هم.
«
‹
34
35
36
37
38
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها