جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ز
معین
زیرچاق
(اِمر.)۱- کمان کم زور.۲- کنایه از: کسی که هر چه بدو فرمان دهند انجام د...
ز
معین
زیرافکن
(اَ کَ) (ص مف. اِ.)۱- تشک، نهالی.۲- مقامی است در موسیقی.
ز
معین
زیمله
(زَ یْ مَ) (اِ.) کجاوه مانندی که برای حمل بار بر پشت الاغ میبستند.
ز
معین
زیرپوش
(اِ.) لباس نازکی که در زیر لباسهای دیگر پوشند، زیرپیراهن.
ز
معین
زیرا
(حر رب.) از این جهت.
ز
معین
زیلو
(اِ.) گلیم.
ز
معین
زیره
(~.) (اِ.) = ژیره: گیاهی علفی و یکساله، دارای ساقههای سبز و برگهای ب...
ز
معین
زیر و بالا
(رُ) (ص مر.) سخن ناراست، سخن آمیخته به دروغ.
ز
معین
زیف
(زَ) (اِ.) گناه، بزه، بی ادبی.
ز
معین
زیرنویس
(نِ) (اِمر.) توضیحی که دربارة موضوعی از متن در زیر صفحة متن داده میشو...
«
‹
53
54
55
56
57
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها