جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
س
معین
سمع
(سَ) ۱- (اِ.) گوش، حس شنوایی.۲- (مص م.) شنیدن.
س
معین
سمبول
(سَ بُ) (اِ.) مظهر، نماد، نشانهای که نمایانگر معنایی پنهان باشد، رمز...
س
معین
سمط
(س) (اِ.) گردن بند، رشتة مروارید یا مهره.
س
معین
سمبل کردن
(~. کَ دَ) (مص ل.) (عا.) کاری را سرسری و بدون دقت انجام دادن.
س
معین
سمسول
(سَ) (اِ.) بی شرمی، بی حیایی، شوخی.
س
معین
سمبل
(سَ بَ)(اِ.) (عا.)= سنبل: کار سرسری، سطحی.
س
معین
سمسمی
(س س) (ص نسب.) (عا.) شخص شل و سست، آن که کارها را به کندی و تأنی انجا...
س
معین
سمساری
(~.)۱ - (حامص.) دلالی، واسطه - گری.۲- (اِمر.) دکان سمسار.
س
معین
سمسار
(س) (اِ.) واسطة خرید و فروش.
س
معین
سمرت
(سُ مْ رَ)۱- (مص ل.) گندم گون بودن.۲- (اِمص.) گندم گونی.
«
‹
98
99
100
101
102
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها