جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
س
معین
سابوتاژ
(بُ) (اِ.) خرابکاری عمده در کارخانه، معادن، قطار آهن و غیره ؛ تخریب پ...
س
معین
سؤر
(سُ) (اِ.) پس ماندة طعام و شراب.
س
معین
سابقین
(بِ قِ) (اِ.) جِ سابق.۱- پیشینیان.۲- مردگان.۳- کسانی که پیش از آغاز ج...
س
معین
سآمت
(سَ مَ) (اِمص.) دلتنگی، ملامت.
س
معین
سابقه سالار
(~.) (ص مر.) کاروان - سالار، پیشرو قافله.
س
معین
س
(حر.) حرف پانزدهم از الفبای فارسی، برابر با عدد ۶۰ در حساب ابجد.
س
معین
سابقه دار
(~.) (اِفا.)۱- باسابقه.۲- دارای پیشینه نیک یا بد.
س
معین
سابقه
(بِ قَ یا قِ) (اِفا.) مؤنث سابق.۱- سبقت گیرنده.۲- (اِ.) پیشینه، اعمال...
س
معین
ساجور
(اِ.) تکة چوب که با ریسمان به گردن سگ بندند، قلادة سگ. ج. سواجیر.
س
معین
سابقاً
(بِ قَ نْ) (ق.) قبلاً، پیش از این.
1
2
3
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها