جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
س
معین
سوج
(اِ.) سوز.
س
معین
سوارنظام
(~. نِ) (اِ.) بخشی از قشون که افراد آن سوار بر اسب بودند.
س
معین
سهمیه
(سَ یِّ) (ص نسب.) منسوب به سهم، مقدار و چیزی که نصیب و سهم کسی شود.
س
معین
سوتام
(سُ) (ص.) چیز کم و اندک.
س
معین
سوار
(س) (اِ.) دستبند زنانه، دست برنجن.
س
معین
سهمیدن
(سَ دَ) (مص ل.) سخت ترسیدن.
س
معین
سوت کشیدن
(کَ یا کِ دَ) (مص ل.) با دهان سوت زدن.
س
معین
سواد
(سَ) (اِ.)۱- سیاهی.۲- نوشته.۳- رونوشت.۴- شبح.۵- سیاهی شهر که از دور د...
س
معین
سهمگین
(سَ) (ص مر.) = سهمگن: خوفناک، ترس آور.
س
معین
سوت کردن
(کَ دَ) (مص م.) (عا.) پرت کردن، چیزی را به جای دوری انداختن.
«
‹
115
116
117
118
119
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها