جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
س
معین
سودد
(سُ دَ) (اِمص.) بزرگواری، مهتری.
س
معین
سوخت
(اِ.) مادة سوختنی مانند: نفت.
س
معین
سودخور
(خُ) (ص فا.) رباخوار.
س
معین
سوداگری
(~. گَ) (حامص.) تجارت، بازرگانی.
س
معین
سوداگر
(~. گَ) (اِ.) بازرگان، تاجر.
س
معین
سوداپرست
(~. پَ رَ) (ص فا.)۱- شهوت پرست.۲- خیالباف.
س
معین
سودازدگی
(~. زَ دَ یا دِ) (حامص.) دیوانگی، دیوانه بودن.
س
معین
سوزنی
(زَ) (اِمر.) پارچهای از مخمل، شال یا ترمه که سوزن کاری شده باشد.
س
معین
سورسات
(رَ) (اِ.)۱ - زاد و توشه.۲- خواربار.۳- ملزومات و تدارکاتِ کار.
س
معین
سوزنکاری
(زَ) (حامص.) ریزدوزی و نقش و نگار انداختن روی پارچه با سوزن.
«
‹
118
119
120
121
122
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها