جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
س
معین
سیاه سوخته
(تِ تا تَ) (ص مر.) آن که در آفتاب سیاه شده باشد، بسیار سیاه.
س
معین
سیاقت
(قَ) ۱- (مص م.) راندن (چهارپایان و غیره).۲- سخن راندن.۳- حدیث گفتن.
س
معین
سیاه سرفه
(سُ فِ یا فَ) (اِمر.) مرضی است عفونی و بسیار ساری که ویروسش بیشتر در ح...
س
معین
سیاق
(اِ.)۱- اسلوب، روش.۲- فن تحریری محاسبات به روش قدیم و آن شامل علایمی ...
س
معین
سیاه سر
(سَ) = سیه سر:۱- (ص مر.) آن چه که سرش سیاه باشد.۲- (اِمر.) قلم (که سرش...
س
معین
سیاف
(سَ یّ) (ص.) شمشیرزن.
س
معین
سیاه زخم
(زَ) (اِمر.) مرضی است عفونی که در انسان معمولاً زخمی موضعی و بدخیم تول...
س
معین
سیاط
(اِ.) جِ سوطه ؛ شلاقها.
س
معین
سیاه رگ
(رَ) (اِمر.) ورید.
س
معین
سیاسی
(ص نسب.) منسوب به سیاست، مربوط به سیاست، امور سیاسی.
«
‹
142
143
144
145
146
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها