جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
س
معین
سابیدن
(دَ) (مص مر.) (عا.) نک ساییدن.
س
معین
سابح
(بِ) (اِفا.)۱- شناکننده، شناور.۲- تندرونده، تندرو. ج. سابحات
س
معین
سابوره
(رَ) (ص.) مخنث، هیز، امرد.
س
معین
ساباط
(اِ.) سایبان، دالان سر پوشیده.
س
معین
سابوته
(تَ) (اِ.) زن پیر.
س
معین
سا
(اِ.) نوعی پارچه لطیف گرانبها.
س
معین
سابوتاژ
(بُ) (اِ.) خرابکاری عمده در کارخانه، معادن، قطار آهن و غیره ؛ تخریب پ...
س
معین
سؤر
(سُ) (اِ.) پس ماندة طعام و شراب.
س
معین
سابقین
(بِ قِ) (اِ.) جِ سابق.۱- پیشینیان.۲- مردگان.۳- کسانی که پیش از آغاز ج...
س
معین
سآمت
(سَ مَ) (اِمص.) دلتنگی، ملامت.
‹
1
2
3
4
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها