جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
س
معین
سایز
(اِ.) اندازه.
س
معین
ساچوق
(اِ.)حقوق و عوارض مخصوص پذیرایی.
س
معین
سبط
(س) (اِ.)۱- نوه، فرزندزاده.۲- قبیله. ج. اسباط.
س
معین
سبب
(سَ بَ) (اِ.)۱- علت.۲- نسبتِ خویشاوندی.۳- وسیله.۴- طریق.۵- در عروض نو...
س
معین
ساییدن
(دَ)(مص م.)۱- کوبیدن و نرم کردن.۲- به هم مالیدن.۳- سوهان زدن.۴- صیقل د...
س
معین
سبزینه
(سَ نِ)۱ - (ص نسب.)منسوب به سبز، سبزرن گ، سبزگون.۲- (اِمر.) مادة سبزرن...
س
معین
سبای
(سُ) (ص.) سواری که مایحتاج خود را به فتراک بسته و مسلح و مکمل یراق می...
س
معین
سایه گرفتن
(~. گِ رِ تَ)(مص ل.) پناه بردن.
س
معین
سبزی
(~.) (اِ.) صراحی.
س
معین
سباک
(سَ بّ) (ص.) ریخته گر، زرگر.
«
‹
23
24
25
26
27
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها